جدول جو
جدول جو

معنی سر هشته - جستجوی لغت در جدول جو

سر هشته
کاری را به اتمام رساندن، از پس کاری برآمدن، وظیفه ای را
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرگشته
تصویر سرگشته
سرگردان، حیران، آواره، در به در
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درهشته
تصویر درهشته
جود، عطا، کرم، داد و دهش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سررشته
تصویر سررشته
سرنخ، کنایه از راه کار، کنایه از مهارت در کاری، دفتر حساب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سر و ته
تصویر سر و ته
اول و آخر چیزی یا جایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروهشته
تصویر فروهشته
پایین گذاشته، آویخته، آویزان شده
فرهنگ فارسی عمید
(غُ دَ)
خشمناک شدن و قهر کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سُ شَ تَ / تِ)
آفتی است برگ درخت گردو را. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ وَ دَ)
دوار. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). دوران و گشتن سر
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ / دِ)
آویخته. (فرهنگ اسدی). مقابل افراشته. (یادداشت بخط مؤلف) :
ز تاک خوشه فروهشته و ز باد نوان
چو زنگیانی بر بازپیچ بازیگر.
بوالمثل بخاری.
(مردم روس) کلاههای پشمین به سر برنهاده دارند، دم از پس فروهشته. (حدود العالم).
نقابی است هر سطر از این کتیب
فروهشته بر عارضی دلفریب.
سعدی.
- لب فروهشته، آویزان لب. غمگین. آنکه لبهایش در اثر اندوه به پایین متمایل باشد: وی را دیدم لب فروهشته و تندنشسته. (گلستان سعدی).
، به پایین رهاشده و فروگذارنده از موی و جز آن:
شبی گیسو فروهشته به دامن
پلاسین معجر و قیرینه گرزن.
منوچهری.
رجوع به فروهشتن شود
لغت نامه دهخدا
پایین گذاشته، سست، آویزان کردن آویخته. یا موی (گیسوی) فرو هشته. موی (گیسوی) آویخته (بر بر دوش) : زنی نشسته موی هشته گیسو بدست چپ همی دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگذشته
تصویر سرگذشته
ماجرا، حکایت، داستان، ماوقع
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که سر آن مسدود باشد (پاکت جعبه صندوق) مقابل سرباز سر گشاده، مخفی پنهان، برمز پوشیده: سخن سربسته گفتی با حریفان خدارا زین معما پرده برار (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
سر نخ، روش کار طریقه عمل، اطلاع از کاری خبرگی، مدعا مقصود، دفتر حساب. یا سر رشته از دست رفتن، قدرت ضبط امور را از دست دادن، سراسیمه و گیج شدن، ترک کردن مهم و معامله ای، مردن، یا سر رشته یافتن، در یافتن اساس کاری را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سررشته
تصویر سررشته
راه کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگشته
تصویر سرگشته
شوریده، سراسیمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درهشته
تصویر درهشته
عطا، کرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروهشته
تصویر فروهشته
((~. هِ تِ))
فرو افتاده، سست، آویخته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگشته
تصویر سرگشته
((~. گَ تَ))
سرگردان، آواره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سررشته
تصویر سررشته
((~. رِ تِ یا تَ))
سرنخ، اطلاع، آگاهی
فرهنگ فارسی معین
عنوان، تیتر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آویخته، رهاشده، معطل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سرگشته
تصویر سرگشته
Bewildered, Dazed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرگشته
تصویر سرگشته
déconcerté, étourdi
دیکشنری فارسی به فرانسوی
به جا گذاشته شده، از قلم افتاده
فرهنگ گویش مازندرانی
پرگرفته، پرواز کرده
فرهنگ گویش مازندرانی
جا گذاشتن، ول کردن، رها ساختن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سرگشته
تصویر سرگشته
озадаченный , ошеломленный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرگشته
تصویر سرگشته
verwirrt, benommen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرگشته
تصویر سرگشته
збентежений , запаморочений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرگشته
تصویر سرگشته
zmieszany, oszołomiony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرگشته
تصویر سرگشته
困惑的 , 眩晕的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرگشته
تصویر سرگشته
confuso, atordoado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرگشته
تصویر سرگشته
confuso, stordito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرگشته
تصویر سرگشته
desconcertado, aturdido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی